18
لِخَلْقِ اللّٰهِ 1. علّت فاعلى اسلام نيز خداست كه هرگز دگرگونى را بر كرامت وى دسترس نيست؛ زيرا ذات او چشمۀ حيات و نور و علم و قدرت است كه مگر و تاريكى و جهل و درماندگى در آن راه ندارد. پس او به مصالح و مفاسد انسان آگاه و بر تعليم و هدايت او به مدارج بالا و هشدار به او سقوط، و تبيين درجات و اعلام دركات وى تواناتر است.
بر اين اساس، راز جهانشمولى اسلام، اولاً آن است كه، بارى شكوفايى فطرت انسانى نازل شده كه محكوم هيچ سرزمين و در رهن هيچ تاريخ و سير زمانى نبوده و تأثيرات نژادى و قومى و پديدههاى جغرافيايى را بدان راه نيست و از همينرو زيربناى ثابت تربيتى و اصل استوار تعليم و ارشاد است. ثانياً اينكه، معلم انسان و پرورندۀ بشريت، خداوندى است كه نه جهل را به حريم علم نامحدود او راهى است و نه سهو و نسيان را به حرم امن حضور و نه شهود دائمىاش مجالى؛ از اينرو دين مرضىّ او اصلى ثابت و بنيانى زوالناپذير در هدايت همۀ جوامع انسانى است.
حاصل اينكه، براى تو هم تغيير در اسلام از ناحيه قابل يا فاعل، هرگز مجالى نيست و آيۀ شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مٰا وَصّٰى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنٰا إِلَيْكَ وَ مٰا وَصَّيْنٰا بِهِ إِبْرٰاهِيمَ وَ مُوسىٰ وَ عِيسىٰ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لاٰ تَتَفَرَّقُوا فِيهِ 2گواه اين مدعاست. امّا اختلاف شرايع و مناسك و مناهج، كه خداوند تعالى دربارۀ آنها مىفرمايد: لِكُلٍّ جَعَلْنٰا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهٰاجاً 3به تخصيص باز مىگردد، نه به نسخ؛ بدين معنا كه شرايط ويژهاى كه براى جامعه انسانى با سرآمدن مدّت آن شرايط، عمر اين قانون يا حكم نيز به پايان مىرسد.
حج، آنگونه كه توضيح آن خواهد آمد، به عنوان يكى از مهمترين مظاهر اسلام، مظهر تام دو اصل مذكور، يعنى كليّت و دوام است.
* * *