37حقيقت را به كنارى مىنهند و در پى نخبه كشى به راه مىافتند، تاريخ را بايد ورق زد...!
عبد اللّٰه و آمنه را بايد بر داشتن چنين فرزندى ستود
و من بر گرد مدينه دور مىزنم، محدودۀ مسجد النبى امروز، همان مدينۀ آن روزگار بوده است. از باب الرحمه مىگذرم و در آنسوى، بابالسلام را در ديدگانم نقشبندى مىكنم. ميان ستون اول و باب السلام نورى عروج مىكند، گويى شخصى خوابيده است. نزديك مىشوم. شدت نور، بيشتر پلكهايم را آزار مىدهد اما مىخواهم بدانم منشأ اين پرتو افشانى كجاست؟ عبداللّٰه بن عبدالمطّلب؛ نامىكه بر روى سنگها مىدرخشد. منزلگاه پدرى كه فرزند نديده، چشم از جهان فرو بسته و ميوۀ دل نچيده، كام مرگ چشيده. انسانى بلند مرتبه كه برترين موجود هستى از دالانهاى وجودى او، زندگى در گيتى را تجربه ساخته است. نيك نهادى كه پاكى و نجابتش آمنۀ بنت وهب را شيفتۀ خود نموده و پيامبر از دامان پاك بهترين زن و مرد آن زمان، برپليدى و زشتى عهد خويش فرياد مىكند. ظرفيتى بسيار كه در نهاد اين مرد نهفته را تنها نام محمد مصطفى صلى الله عليه و آله مىتواند بر نگاه جهانيان استوار سازد. پس بايد بر بلنداى مقامش احترام گذاشت و او را بر چنين فرزندى ستود.
عبداللّٰه سرنوشت اسماعيل ديده و از قربانگاه بازگشته و زيبايى مستى در عشق الهى را چشيده است. بلنداى يك قسم و بزرگى يك