28مىرسم، با ستونهايى ساده، كرم رنگ با قوسهايى كوتاه، تاقديسهايى كوچك با زمينهاى سفيد و آياتى نوشته به ثلث و خطوطى رنگ آلود به سبز و قرمز جهت تزيين كلام الهى، مسجد قديم بازگشت به عثمانيان...
مسجد ميعادگاه آدمى با خداى خويش، سجدهگاه انسان، پيشانى بر خاك ساييدن از خوف الهى و دست شكر بر آسمان بردن از نعمت الهى. مسجد، جايگاه پرستش، نياز، ليك نه به تنهايى، با مردم كه راه دين خدا از ميان مردم مىگذرد و نه از كوچههاى تنگ و باريك تنهايى! آنگاه كه در خلوت خويش بارقههاى نور و عشق به معبود را روشن ساختى و راه از بيغوله شناختى، به خرابات درآمدى و سالك شدى، عرفان آموختى و فرياد انا الحق بر زبان جارى نمودى، بايد برخيزى كه در خويشتن نشستن را سودى براى انسان نيست و به ميان آدميان درآيى و سروش زندگى و خروش بندگى را بر حنجرۀ خود فرياد كنى كه ديگر زمان ترنّم نيست و بياموزى به ذهن تشنۀ بشر آنچه را آموختهاى و گرنه زكات دانش و بينش خود نپرداختهاى.
و مسجد زيباترين جريان در عبور انديشههاى الهى و شناخت ذهن و باور همكردار خويش، شايد ندانى چه كسى در كنار تو نشسته است اما اين را مىدانى كه در يك نكته به تفاهم رسيدهايد، نمازگزاردن نه به خود كه با ديگران كه پروردگار با مردم است و حلول انديشههاى ناب انسانى در گذرگاه تبادل فكرى ميان باورها