27محل زيارت و عبادت مسلمانان است. 
  در ميان مساجد سبعه، مسجد حضرت فاطمه زهرا عليها السلام حال و هواى ديگرى داشت. يك چهارديوارى كوچك 8-7 مترى بدون سقف و در عين حال با طراوت و مصفّا. وقتى حاجآقا طلوعى شرح داد كه حضرت فاطمه عليها السلام در خط مقدم جنگ شركت داشت و در اينجا نماز مىخواند و دو طفل كوچكش را روى زانوهايش مىخواباند، همه زدند زير گريه. چه گريهاى... بغضى را كه با ديدن احد در گلويمان چنبره زده بود، شكستيم. 
  دل كندن از اين مسجد كار آسانى نبود؛ امّا نزديك ظهر بود و بايد مىرفتيم و نماز ظهر را در مسجدالنبى مىخوانديم. قرار بعد از ظهرمان بقيع بود، جايى كه دلها براى ديدنش پر مىكشيد. 
  ما جزء اولين نفراتى بوديم كه وارد بقيع شديم، بعد تعدادى جانباز با ويلچرهايشان آمدند. راه باز كرديم تا آنها در صف اول، مقابل قبور ائمۀ اطهار عليهم السلام باشند و ما پشت سرشان. مسلمانان از كشورهاى مختلف بودند. آنها هم رو به قبور ائمه، پابرهنه ايستاده بودند و دعا مىخواندند و برخى هم گريه مىكردند. 
  گريههاى خفه و بىصدا به نالههاى بلند و سوزناك مبدّل شد. اشك بود كه گونهها را خيس مىكرد. از پشت حبابهاى اشك، نگاهم به قبور ائمه بود. اين همه غربت و مظلوميّت دلم را مىسوزاند. نه ضريحى، نه گنبدى و نه... . 
  مردم در سه گوش قبور ائمه كيپ هم ايستاده بودند. پشت ويلچر