22و از آن جهت كه عبد بايد عمل حج را همراه با يك سلسله رياضت هاى شرعى و پارهاى از محروميتها نسبت به امور مباح و آزاد انجام دهد، تا اين برنامۀ الهى به صورتى كه خواستهاند انجام گيرد و اين رياضتها و ممنوعيتها مقدمهاى براى تحقّق يك سلسله واقعيات، تا آخر عمر گردد. احرام تا پايان عمل، چه در عمره و چه در حج، مدخل و پيش در آمد قرارگرفته، و به عبارت ديگر در ورود به ساختمان معنوى مناسك، و كانال قرارگرفتن در اعمال حج، و روزنهاى باز به سوى رحمت خاصۀ حضرت حق است، كه بى احرام، حج صورت نمىگيرد و بدون قرارگرفتن در عرصۀ رياضتها و ممنوعيتها، نفس سركش از سركشى نمىافتد و عبادت با كارگردانى طاغوت نفس، عبادت نخواهد بود.
احرام براى درهم كوبيدن قدرت طاغوت درونى و بستن دست و پاى شيطان باطنى است، كه ابتدا بايد به عرصهگاه پاكى از وسوسهها وشيطنتها و حيلهگرىها و رهايى از هواى نفس وارد شد سپس به انجام مناسك برخاست، كه سگ نفس جز با احرام حقيقى، از هارى علاج نمىشود، و خر مردۀ دنيا و جيفه بدبوى ماديت را رها نمىكند.