19سفيد و سياه، عرب و عجم و زن و مرد نيست، همه يكرنگ و يك شكل هستند. در اينجا حاجى «من بودن خويش را در ميقات دفن مىكند» عوامل تبعيض طبقاتى را مىكشد و نشان مىدهد كه ديگر ثروت، رنگ و نژاد، زن يا مرد بودن ملاك برترى و معيار ارزش انسانى نيست. تنها معيار فضيلت و برترى، تقوا است؛ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّٰهِ أَتْقٰاكُمْ ... 1 و علم هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لاٰ يَعْلَمُونَ 2و جهاد در راه خدا فَضَّلَ اللّٰهُ الْمُجٰاهِدِينَ عَلَى الْقٰاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً 3 است.
آنگاهكه حاجى محرم مىشود وبه دعوت پروردگار لبيك مىگويد: «لَبَّيْك ، اللَّهُمَّ لَبَّيْك...» وارد مرحلۀ جديدى مىشود، زندگى جديدى را با يك سرى آداب و رسوم و مقرّرات و بايد و نبايدها آغاز مىكند.
حاجى سلاح حمل نمىكند؛ يعنى اين زندگى جديد، زندگى صلح و صفا و آرامش است، بايد خوى جنگطلبى را كشت و زندگى را امن كرد. حاجى مىخواهد به حريم امن الهى سفر كند، نيازى به سلاح كشتن ندارد كه اسلام خود مكتب صلح و آرامش است. او نبايد به نفس خود آسيب رساند، موى خود را بكند از خود خون بگيرد، زخمى دربدن ايجاد كند؛ يعنى جان انسان محترماست.