12عليرغم كوتاهى اين مدت فضائل و كراماتى از آنحضرت به ظهور رسيد كه اعتقاد به امامت او در مردم بارور گرديد.
وقتى مأمون بر شناخت و اعتقاد مردم دربارۀ فضائل ابوالحسن على بن موسى الرضا عليه السلام واقف گشت ترسيد اين حقيقت چهره بگشايد و يكباره با عمل انجام شدهاى مواجه گردد و ببيند مردم پيرامون آنحضرت را گرفته و امامت او را اعلام نمايند؛ لذا درصدد برآمد آن امام را با حيله و نيرنگ مسموم سازد؛ و سرانجام به هدف خود؛ يعنى كشتن و از ميان برداشتن آنحضرت دست يافت.
از همين دورهها بود كه تشيع حركت و انتشار و رواج خود را آغاز كرد؛ لكن مىدانيم كه بنىعباس تا چه پايه در رويارويى، درگيرى و جنگ با فرزندان على عليه السلام و شيعيان آنها موضع انتخاب كرده بودند. سيره و راه و رسم بنىعباس با چنان موضعگيرى احياناً به صورت مانعى لغزاننده و ركورد آفرينى بود كه در سر راه تشيع نهاده مىشد.
حكومتها و فرمانروايى هايى از شيعيان در سرزمين ايران پديد آمد كه دست تشيع را برگرفته و بازو در بازوى او قرار داد، و ايران اساس استوار تشيع را بنياد كرد و اركان آنرا بر سر پا ساخت. اين حكومتها و فرمانروايىها كه در ايران پديد آمدند عبارتند از امثال: امارت و فرمانروايى طاهريان، دولت علويان، سلطنت آلبويه، حكومت مغولها و ديگران.