60اين پيشنهاد را رد كرد و فرمود:
قُلْ يٰا أَيُّهَا الْكٰافِرُونَ* لاٰ أَعْبُدُ مٰا تَعْبُدُونَ* وَ لاٰ أَنْتُمْ عٰابِدُونَ مٰا أَعْبُدُ* وَ لاٰ أَنٰا عٰابِدٌ مٰا عَبَدْتُّمْ* وَ لاٰ أَنْتُمْ عٰابِدُونَ مٰا أَعْبُدُ* لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ . 1
نياز به توضيح ندارد كه از سورۀ كافرون، نمىتوان برداشت كرد كه «تديّن به هر دينى براى انسان آزاد و مباح است و پيامبر متعرض دين كفار مكه نشده است»؛ زيرا دعوت به حق كه قرآن عهدهدار آن است، از پايه و اساس اديان ديگر را نفى مىكند 2 و آيات سوره در واقع نوعى بيان حقيقت خارجى است كه كفار عنود و لجوج هرگز به اسلام ايمان نمىآورند. ناگفته نماند، اين ادعا كه سيره و سنت پيامبر صلى الله عليه و آله در برخورد با كفار، درحالى كه آن حضرت اسوۀ مردم است، مخصوص آن حضرت و يا زمان و مكان معينى بوده، دليلى ندارد، بلكه از پارهاى از آيات قرآن ابدىبودن اين سنت و عدم اختصاص آن به شخص پيامبر استفاده مىشود، چنانكه در آيۀ مباركۀ سورۀ فتح، علاوهبر