40اصل هستى، خداى سبحان و يگانگى او، بر همين معنا از كلمۀ طيبه «لا اله الّا اللّٰه» منطبق است. از ديدگاه آنان هم اصل وجود خدا فطرى است؛ چنانكه در آيه شريفه مىفرمايد: أَ فِي اللّٰهِ شَكٌّ فٰاطِرِ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ 1 وهم توحيد و هم معاد. و اگر انسان از موجودات ناقص مىگريزد و فطرتِ گريز از نقص دارد، امرى تبعى است.
دراينباره به بيانى از حضرت امام خمينى قدس سره در اثبات توحيد كه آن را بر گرفته از تعاليم استاد خود آيةاللّٰه شاهآبادى مىدانند، اكتفا مىكنيم:
«بدان از فطرتهايى كه
فَطَرَ النّٰاسَ عَلَيْهٰا
، فطرت تنفّر از نقص است و انسان از هرچه متنفّر است، چون در او نقصانى و عيبى يافته است، از آن متنفر است. پس عيب و نقص مورد تنفّر فطرت است. چنانكه كمال مطلق مورد تعلّق آن است. پس متوجّه اليه فطرت بايد واحد و احَد باشد؛ زيرا هر كثير و مركّبى ناقص است و كثرت، بىمحدوديت نشود و آنچه ناقص است، مورد تنفر فطرت است نه توجّه آن. پس از اين دو فطرت، كه فطرت تعلق به كمال و فطرت تنفّر از