10دنيايى است شگفت و سرشار از ديدنيها و شنيدنيها.
عجايب هفتصد گانۀ هستى، در «موزۀ حج» نگهدارى مىشود. و حاجى، براى ديدار آثار باستانى توحيد، عازم آنجا مىشود و همۀ پديدهها و صحنههايش، هم «نو» است، هم «كهن».
دريايى است حج؛... موج خيز و گهرساز.
هركه به ژرفاى معارفش فرو رود و در اعماق حكمتهايش غوّاصى كند، مرواريدهاى گرانبها و بىبديل به چنگ مىآورد و هركه بر ساحل، به تماشا بايستد، هرچند هم به گوهر نرسد، امّا تلاطم امواج و نسيم ساحل اين دريا، روحش را شاداب مىكند.
رودخانهاى است حج؛... كه هركه تن و جان در آن شست، و هركه به شناگرى در آن پرداخت، و هركه با آب حياتش به سمت و سوى دريا رفت، دريايى شد و دريا شد! و هركه كنار رود ماند و رفتن رود را تماشا كرد، رود رفت و او ماند.
رودى است كه به دريا مىرسد و مىرساند و هركه «روح دريايى» دارد، با حركت اين رود، همراه و همآوا مىشود و پيچ و خم مشكلاتِ ديندارى و فراز و نشيب راه بندگى و صخرهها و سنگلاخهاى طريق عبوديّت را پشتسر مىگذارد و تعلّقها را مىگسلد.