66
قصد كعبه كن چو وقت حج بود
گفت و گوى دو فرشته
على موفق گفت:سالى در شب عرفه در منا و در مسجد خيف بودم.در خواب ديدم كه دو فرشته از آسمان با جامههاى سبز فرود آمدند.يكى از ايشان به ديگرى گفت:يا عبيداللّٰه! ديگرى گفت:لبيك يا عبداللّٰه! عبداللّٰه گفت:دانىكه امسال چندنفر حجگزاردهاند؟ عبيداللّٰه گفت:نمىدانم.عبداللّٰه گفت:ششصدهزار كس حجكردند.آيامىدانىكهحج چند نفرقبول گرديد؟ گفت:نمىدانم:عبداللّٰه گفت:حج شش كس.پس به هوا رفتند و غايب شدند.من از ترس بيدار شدم.غمى بزرگ بر من استيلا يافت و انديشيدم كه ممكن است من يكى از آن ششگانه نباشم.در غم و اندوه بودم تا بهمشعرالحرام رسيدم و در بسيارى خلق و اندكى مقبولان انديشه مىكردم.
دوباره در خواب آن دو فرشته را ديدم كه به آن شكل قبلى فرود آمدند و همان مطلب را دوباره گفتند.آن گاه يكى گفت:دانى كه حق تعالى امشب چه حكم فرمود؟ گفت:نه.گفت:هر صد هزار كس را در كار يكى از آن ششگانه كرد و هر ششصد هزار را بخشيد.من بيدار شدم با شادىاى كه وصف بدان محيط نشود. 2
در خدمت زائر خدا
مالك بن دينار نقل مىكند:من به جهت حج بيرون آمدم.پرندهاى را