90رمى كردم. پس اگر انسانى خود جزء شياطين انسى باشد، هرگز قدرت و لياقت رمى ندارد.
وقتى شيطان قرين كسى باشد، او نمىتواند قرين خود را رمى كند؛ «وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطٰاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ» 1، «وَ مَنْ يَكُنِ الشَّيْطٰانُ لَهُ قَرِيناً فَسٰاءَ قَرِيناً.» 2
كسى كه از ياد حق غافل است و نام حق و ياد حق را نمىشنود و نمىبيند، كيفرى را كه خداوند متعال به او مىدهد، آن است كه شيطان را قرين و مقارن او مىسازد و كسى كه شيطان قرين او باشد، به همسفر بدى مبتلا است و از آنجا كه شيطان قرينش مىباشد، ديگر او را رمى نمىكند و چنين كسى در حقيقت اعمال منا را انجام نداده، به سرّ رمى جمرات نرسيده و حجّ او ناتمام است.
قربانى؛ سر بريدن آز و طمع
گوسفندى را سر بريدن، لاشهاش را به كنارى انداختن و بىمصرف گذاشتن مهم نيست. حاجى كه گوسفندى يا گاوى را سر مىبرد و يا شترى را نحر مىكند، با اين عمل مىخواهد از باب تنزّل معقول به محسوس اين معنا را برساند كه:
حنجرۀ ديو طمع را بريدم و خفهاش كردم. پس قربانى كردن؛ يعنى آز و طمع را سر بريدن.