88مىميرد، بديهى است كه در آن حال نه مال را با خود مىبرد و نه علاقه به مال را، از همين لحظه است كه عذاب آغاز مىشود؛ زيرا به مال علاقه دارد و علاقه به مال او را رها نمىكند اما او مال را رها مىكند. وقتى علاقه باشد و مورد علاقه نباشد، عذاب شروع مىشود. پس چه خوب است كه انسان در توليد زياد تلاش و كوشش كند امّا در مصرف قانع باشد. مشكل ديگران را براى رضاى خدا حلّ كردن، انسان را متمكّن و سرمايهدار مىكند؛ چرا كه سرمايهاش را پيش از خود فرستاده است و با مرگ به حضور سرمايه مىرود. چنين كسى تنپرور، تنبل و كم كار نيست. پر توليد است و كم مصرف. انباردار نسل بعد از خود نيست چون مىداند كه بعد از مرگ، رابطۀ پدرى و فرزندى قطع مىشود. لذّت را ديگران مىبرند و او در عذاب و رنج مىسوزد. البته حفظ و تأمين معاش فرزندان جزء دستورات است اما انسان بايد قسمت مهمّ تلاش را براى آيندۀ خود كند و فرزندانش را هم صالح بپروراند.
امام سجّاد - سلام اللّٰه عليه - فرمود: اى شبلى، سرّ مكّه رفتن آن است كه انسان وقتى به سرزمين منا پا گذاشت، بفهمد كه به آرزوهاى خود رسيده است.
سرّ اين كه گروهى علاقهمندند زودتر بميرند و عدّهاى حتّى در دوران پيرى و فرسودگى، سعى مىكنند بمانند اين است: آنها كه به دوران سالمندى رسيدهاند و چيزى براى ذخيرۀ آخرت ندارند، مىبينند كه دستشان خالى و رويشان سياه است و سفر هم سخت. و آنها كه عاقلانه زندگى كردهاند، مىبينند كه دستشان پر و رويشان سفيد است. بنابر اين احساس سبكى مىكنند و علاقهمندند به رفتن؛ زيرا مىفهمند كه به