42
«در جاهليّت مرسوم شده بود كه وقتى در لباس احرام بودند ، از درِ ورودى داخل خانههاى خود نمىشدند، بلكه از نقبى كه در پشت منازل مىزدند وارد مىشدند. در اين آيه خداوند آنها را هدايت مىفرمايد و متذكّر مىشود كه كار نيك وارد شدن از پشت خانهها نيست بلكه تقوا پيشهكردن و پرهيز از مخالفت با اوامر پروردگار از محسّنات است.
در فلسفۀ سعى صفا و مروه، بايد گفت كه: مطالعۀ تاريخِ زندگى مردان بزرگ، انسان را به سوى كمال سوق مىدهد، امّا راه صحيحترى نيز وجود دارد و آن دقّت در حوادث و صحنههايى است كه مردان خدا در عمل به مبارزه برخاستهاند.
اينگونه صحنهها، تاريخِ زنده است! اثر تربيتى سعى بين صفا و مروه هيچگاه قابل مقايسه با وعظ و سخنرانى صرف نيست. اين صحنه را بايد حسّ كرد نه درك، بايد تصديق كرد نه تصوّر، عينيّت است نه ذهنيّت، صحنۀ مبارزۀ هاجر است بايأس، مشكلات و...
از صحنههاى ديگرِ عملِ حضرت ابراهيم عليه السلام رها كردن كودكى است كه سالها در آرزويش بوده، تنها گذاشتن همسرى است كه اين آرزويش را برآورده و برايش فرزندى به دنيا آوردهاست. رهاكردن چنين عزيزانى در بيابانى بى آب و علف و خالى از سكنه، كار سادهاى نيست؛ (إِنَّ هٰذٰا لَهُوَ الْبَلاٰءُ الْمُبِينُ). 1
همين مجاهدهها و آزمايشهاى سخت و سنگين بود كه ابراهيم را ابراهيم كرد و او را آنچنان پرورش داد و تاج پر افتخار امامت را بر سرش گذاشت.
تمام مراسم حج در حقيقت مبارزه است و از نشانههاى روشن توحيد، بندگى و فداكارى مخلصانه مىباشد. توجّه به روح اعمال و مناسك و جنبههاى نمادين آن، گذراندن يك كلاس پر بار تربيتى و يك دورۀ كامل خداشناسى و خداپرستى و پى بردن به اهميّت انسان است كه: «رسد آدمى به جايى كه بجز خدا نبيند».
سعى صفا و مروه، يادآور آن موقعيّت و حالتى است كه هاجر داشت؛ اميد در عين