38متناسب با زمان و اقتضاى آن اعمال مىشد، تا اينكه آيين اسلام توسط خاتم پيامبران به نهايت تكامل خود رسيد و ابلاغ شد، با توجّه به مناسبت آيه، مىتوان گفت كه منظور از مناسك، مناسك و اعمال حج است.
اصولاً عبادتِ حج، حدّ اعلاى عبوديّت است، اطاعت بدون چون و چرا و تبعيض؛ از فلان جا احرام ببند، از فلان مكان سنگريزه جمع كن، سنگها را در چند نوبت بزن، در طواف چگونه حركت كن، به چه طريق سعى بين صفا و مروه بجا آور، در كجا بيتوته كن، تا كى در آنجا باش، كى حركت كن و...
به علاوه هيچ تفاوتى هم براى پير و جوان، خان و خواجه، ارباب و رعيّت، زشت و زيبا، سياه و سفيد و... وجود ندارد، همگى بايد يكسان و همزمان اعمال را انجام دهند و حقّ چون چرا ندارند.
اين دستورات، غرور بيجا و بىمورد سردمداران قريش را درهم شكست و خود اين درهم شكستن غرور قريش، يك دنيا مطلب، لطف، سياست و عدالت است. خداوند بر زبان پيامبر خود ابتدا خاندان خود پيامبر را در هم مىكوبد و به آنان مىفهماند كه: ...إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّٰهِ أَتْقٰاكُمْ... و با اين دستور كه: ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفٰاضَ النّٰاسُ...
به پيامبر فرمان مىدهد كه مردم را به وحدت و اتّحاد و اتّفاق دعوت كند.
پيامبر ابتدا خويشاوندان خود را از عمل زشت تبعيض منع مىكند، آنگاه ديگران را.
او پارتى بازى نمىكند؛ زيرا حكومتش حكومتِ هزار فاميل نيست. پيامبر به خاطر خويشاوندان خود، پست و مقام نمىتراشد بلكه پستهايى را كه به ناحق تصرّف كردهاند از آنها مىگيرد و از مسند قدرت غير قانونى شان فرود مىآورد. لذا به قريش كه خود را حُمس مىخواندند و از فرزندان حضرت ابراهيم بودند و در نتيجه سرپرستى كعبه را به دست داشتند و مىگفتند : ما به آنچه بيرون از حريم مكّه است نبايد احترام بگذاريم! و...
دستور مىدهد كه همانند ديگر مردمان يكنواخت عمل نموده، در عرفات توقف كنند، بدين سان قوم و قبيلهاش را از تفاخر منع كرد و به آنها گفت: با مردم و از مردم باشيد، اگر از مردم جدا شويد، همانند قطرات شبنم كه به اندك اشعّۀ آفتاب نابود مىشود، محو مىگرديد. به رود بپيونديد، به دريا ملحق شويد تا ابديّت يابيد. شما با مردم باشيد تا مردم