229به مناسبت به پادشاهان امراى منظور نظر خويش نسبت داده است. 1
14 - سيد حسن غزنوى،
(متوفاى 557 ه . ق.) ملقّب به اشرف، به پاكى و عزّت نفس و علوّ همّت و تقوا و عفاف و زهد و ديندارى شهرت داشت ولى در عين حال زمانِ شاعرىِ او مصلحت ايجاب مىكرده كه در ظاهر مدّاح سلاطين و اميران باشد، حتّى در لحظات حسّاسى كه همه خود را فراموش مىكنند و محو در حق مىشوند، او به ياد شاه بهرام غزنوى است و اعمال حج و مناسك آن را براى شاه مىداند و در آن مكان و زمان برآوردنِ حاجات، حاجت او تقاضا و اميد ديدار مجدّد شاه است.
بايد اين نكته را در نظر داشت كه شاعر مورد خشم شاه قرار گرفته و پس از مدّتى توقّف در نيشابور از راه بغداد به مكّه رفته و در سال 544 اين قصيده را سروده است.
هرگز بود كه باز ببينم لقاى شاه
شكرانه در دو ديده كشم خاك پاى شاه... 2
سيّد حدّاقل دو سفر به حج داشته و به زيارت خانۀ خدا توفيق يافته است.
او وقتى در سفر حج خود به زيارت روضۀ حضرت رسول توفيق يافته قصيدهاى در چهل و پنج بيت سروده و در آن جمال الدّين محّمد وزير را، كه مرقد پاك حضرت ختمى مرتبت را عمارت كرده، ستوده است. 3
امير فخر الدين كه از امراى نيكو كار روزگار بوده و به حُجّاج خدمت مىكرده و به نيازمندان بخشش فراوان داشته. شاعر از خير انديشيها و خدمات او در راه مكّه ستايش بسيار كرده و اعمال خير او را در حدّ اعجاز شمرده است. قصيدهاى را كه در اين مورد سروده، مىتوان به عنوان سفرنامۀ منظوم شمرد.