188در همان حال تفكّر و انديشيدن دربارۀ خودش، دربارۀ مذهبش دربارۀ تمام اعمال و مراسمى است كه او انجام مىدهد . فرصتى است كه انسان از متن پليد زندگى روزمرّه كنار بيايد و خودش را ببيند و دربارۀ خودش، دربارۀ زندگى، عمر و جهان و سرنوشتش بينديشد.
حج در نظر دكتر شريعتى آينهاى است كه هر چه در وجوه مختلف انسان شناسى، تاريخ، مذهب، فلسفه و حتّى زندگى انسان امروز گفته شده، در آنجا به صورت يك جوهر خالص و يك دستگاه عظيم خوش آهنگ و كامل مىتوان ديد.
وى با وجودى كه مىپذيرد و تأييد مىكند كه حج تكليفى است كه شخص مستطيع در طولِ عمرِ خود، يك بار وجوباً بايد انجام دهد، اضافه مىكند: اينطور نيست كه هر وقت خواست انجام دهد حج را، بگذارد براى سالهاى آخر عمر. اين يك واجب عملى است؛ واجبى است كه اثرش را بايد فرد و جامعه پيش از مرگ در زندگى و در دلش ببيند.
بنابراين نبايد به اين فكر بود كه تا آخر عمر فرصت داريم، بلكه بايد به محض فراهم شدن شرايط، حج را انجام داد. متحوّل شد وبا زندگى نو ادامۀ حيات داد.
دكتر مىگويد: استطاعت تنها به معناى تمكّن مالى كه ما مىفهميمنيست بلكه استطاعت يعنى توانايى انجام يك عمل. استطاعت خاصّ حج نيست كه حج را فقط خاصّ افراد ثروتمند بدانيم، كه خداوند براى «ناس» مقرّر فرموده است، نه براى «خاص».
حج جاى انديشيدن است. حج عملى است براى فهميدن. ابراهيم انتظار كسانى را مىكشد كه او را مىشناسند و معنى اسرار عمل او را مىفهمند. در عين حال كه سنّت حج در ميان ما زنده است، متأسفانه از نظر شناخت فلسفۀ اين سنّت ابراهيمى بى نهايت فقيريم و فقيرتر مىشويم، در حالى كه حج هر روز و هر سال رسماً و عملاً زنده تر و پرشورتر مىشود.
شريعتى به حج به عنوان يك سنّت و عملى نگريسته كه داراى ابعاد فلسفى منطقى، عقلى، انسانى و تحليلى است كه از طريق تاريخ، روانشناسى اجتماعى و جامعه شناسى و فلسفه به آن نگريسته مىشود و يك بعد پنهانى هم دارد كه فردى و درونى است و به بيان در نمى آيد و قابل تجزيه و تحليل نيست و آن احساسىاست كه روح در مقابله با چنين