23آن بود بر مىداشت. افغانى مزبور ظاهراً كتابها را نمىشناخت، حتى المراجعات را؛ لذا آن را نيز رد كرد. او براى توجيه كارش به ما گفت: اگر من نباشم نمىگذارند كتابهاى شما رد شود، اما من تشخيص مىدهم تا شما بتوانيد مقدارى از كتابهاى خود را ببريد! به هر حال پس از وارسى و معطلى نسبتاً زياد، ما را خلاص كرد و ما به محوطۀ فرودگاه آمديم تا پس از چند ساعت راهى مدينه شويم. در يك مورد بازرسى شاهد بودم كه مأمور محتمى خمير دندان را نيز بيرون آورد تا مطمئن شود چيزى در آن نيست.
در كنار ما كاروانهاى ايرانى بودند كه در همان بدو ورود، مشغول خريد و فروش پسته و انگشترى و جز آن با عربها شدند. صحنۀ مزبور بسيار زننده و ناراحت كننده بود. تصور كنيد زمانى كه خريدار به عربى سخن مىگويد و فروشنده به فارسى و ايندو مىخواهند سر قيمت چك و چانه بزنند، مىتوانيم درك كنيم كه چه صحنۀ مضحك و خندهآورى بوجود مىآيد. گاهى قيمت را روى كاغذ مىنويسند، گاهى كف دست گاهى نيست با انگشتان عدد را معين مىكنند. سالهاى قبل نيز اين پديده زشت وجود داشت و علىرغم تذكرات مكرر مسافران، از آن دستبردار نيستند.
آخر شب بود سرى به ميزهاى استعلامات كه محل عرضۀ نوشتههاى تبليغى بود زديم، جزوات فراوانى، با چاپ بسيار زيبا، در احكام حج، عمره، نماز و زيارت به زبانهاى مختلف عرضه مىشد؛ زبان فارسى - عربى، تركى، ملاوى، سواحلى، اردو، انگليسى، فرانسه. شمارى از آنها را گرفتيم: فتاوى مهمى تتعلق بالصلاة؛ الدعاء من الكتاب والسنة ويليه: العلاج بالرقى؛ التحقيق والايضاح لكثير من مسائل الحج والعمرة والزيارة دليل الحاج والمعتمر باللغُ الفارسية، دليل الحاج، فى خدمة ضيوف الرحمن و چيزهاى ديگر.
البته در اطراف دكههاى اسعلامات، مشترى وجود نداشت. امسال كاهش شمار حاجيان ايرانى در بخش ايرانيان در فرودگاه جده كاملاً حس مىشد. مسافرت ما از جده تا مدينه قدرى با دشتوارى همراه بود با اين حال حركت ساعت پنج صبح صورت گرفت و ما ساعت يك بعد از ظهر به وقت عربستان به محل سكونت خود رسيديم. در طول راه، براى صبحانه ايستاديم، يك كيك و يك چايى براى هر نفر كه مجموعاً براى حدود سى نفر نود ريال سعودى هزينه شد.
در ايستگاه كنترل گذرنامهها، هنگام ورود به مدينه، در فرصت بدست آمده، از ماشين