22«پيچيدگى عظيم نژادى و فرهنگى دنياى اسلام حتى در آن روزهاى آميختگى اقوام و فرهنگها چنان غريب مىنمايد كه مورخ از خود مىپرسد روابط دينى بايد چقدر استوار باشد تا اين مايه عناصر نامتجانس را با هم نگه دارد. فعاليت درخشان گذشتۀ چنين تمدنى كه اروپا را از قرون وسطى تا قرن شانزدهم در طب و فلسفه و شايد رياضى هنوز وامدار خويش نگه داشته بود، آيا بايد به حساب تشويق و مساعدت اسلام گذاشته آيد، يا به حساب شور و علاقۀ اقوام مسلمانى كه در ايجاد و به ثمر رسانيدن آن فعاليت داشتهاند؟
... اسلام در چنين دنيايى كه اسير تعصبات دينى و قومى بود، نفخه تازهاى دميد.
چنان كه با ايجاد دارالاسلام كه مركز واقعى آن «قرآن» بود - نه شام و نه عراق - تعصبات قومى و نژادى را با يك نوع «جهان وطنى» چاره كرد...» 1
شك نيست كه محور اصلى پيوند ميان اقوام مختلف مسلمان، تعاليم عاليه اسلام بوده است كه بر «وحدت» مسلمانان تأكيد فراوان دارد. «وحدت» در اسلام و تأكيد بر مشتركات مسلمانان چنان اهميت دارد كه اولياى بزرگ دين همچون اميرالمؤمنين حضرت على عليه السلام ، به منظور پيشگيرى از تفرق مسلمين و به هم خوردن وحدت آنان در حالى كه خار در چشم و استخوان در گلو داشت در برابر غاصبان خلافت سكوت پيشه كرد و حتى در نمازهاى جماعت آنان نيز حاضر مىگشت.
رهاورد بديهى و طبيعى «وحدت» ميان مسلمانان، سربلندى و عظمت و عزت اسلام و مسلمين، و يأس و درماندگى و ذلت كفار و مشركان و ديگر دشمنان اسلام خواهد بود.
«اسلام» براى نيل به اين هدف مقدس راهكارهايى ارائه كرده است كه مهمترين آنها عبارت است از:
نماز جماعت: با آن كه «نماز» وسيله ارتباط انسان با خدا و سخن گفتن با پروردگار است، اما تأكيد شده است آن را به جماعت بخوانيد. گردهم آمدن مردم يك محل در