40گفت : در بصره وقتى به خدمت حمّاد رسيدم به من گفت : آن دعا را در خاطر دارى ؟ گفتم : بلى، گفت : بيا و خانۀ مرا ببين كه از اين بهتر در شهر خانه نيست، و زنى كه از بزرگترين زنان اين شهر است به حَسَب و نَسب، نصيب من شده، و اولاد صالح روزيم گشته كه همه كس ايشان را عزيز و محترم مىدارند، و چهل و هشت مرتبه حج كردهام.
راوى گويد : بعد از آن، دو حجّ ديگر كرده و در حجّ آخرى در جُحفه به رحمت الهى واصل شد؛ رضواناللّٰه عليه 1.
الفصلُ الخامس در وجه تسميۀ مكّه و كعبه
گفتهاند كه مسلمين و يهود با همديگر تفاخُر 2 مىكردند، پس يهود مىگفت كه بيتالمقدّس افضل و اعظم است از كعبه بجهت اينكه آنجا هجرتگاه 3 انبيا است و زمينى است مقدّس و پاكيزه، و مسلمين مىگفتند كه كعبه افضل از بيتالمقدّس است؛ پس نازل فرمود خلّاق عالم اين آيۀ شريفه را : «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّٰاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبٰارَكاً وَ هُدىً لِلْعٰالَمِينَ » 4، يعنى : بدرستى كه اوّل خانهاى كه قرار [ داده] شده از براى مردم بجهت عبادت، هرآينه آن خانهاى است كه در بكّه است در حالتى كه مبارك است و هدايت است بر عالميان 5.
قيلَ : بكّه، زمين بيتاللّٰه است و مكّه ساير بلد است، و قيلَ : هر دو تا، يعنى بكّه و مكّه، دو اسمند بر شهر، و باء و ميم، در زبان عرب مقلوب همديگر شده و بدل يكديگر استعمال مىشوند مثل : سَبُدَ رأسَهُ و سَمُدَهُ، يعنى : تراشيد سر خود را.
وجه تسميه : به هر تقدير بكّه ناميده شده بجهت آنكه در آنجا گريه مىكنند مردان و