66شكى نيست كه لفظ دعا در لغت عرب، به معناى ندا و خواندن و واژۀ «عبادت» به معناى پرستش است و هرگز نمىتوان اين دو لفظ را با هم مترادف و هم معنا شمرد؛ يعنى نمىتوان گفت هر ندا و درخواستى عبادت و پرستش است زيرا:
اولاً: در قرآن مجيد لفظ دعوت در مواردى بكار رفته است كه هرگز نمىتوان گفت مقصود از آن عبادت است مانند:
«قٰالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلاً وَ نَهٰاراً». 1
- (نوح گفت): پروردگارا! من شب و روز، قوم خودم را (به سوى تو) دعوت كردم.
آيا مىتوان گفت مقصود نوح اين است كه من قوم خود را شب و روز عبادت كردم.
بنابراين، نمىتوان گفت دعوت و عبادت، مترادف يكديگرند و اگر كسى از پيامبر يا مرد صالحى استمداد كرد و آنان را خواند، عبادتشان كرده است؛ زيرا دعوت و ندا اعم از پرستش است.
ثانياً: مقصود از دعا در مجموع اين آيات، مطلق خواندن نيست. بلكه دعوت خاصى است كه مىتواند با لفظ پرستش ملازم باشد؛ زيرا مجموع اين آيات در مورد بتپرستانى وارد شده است كه بتهاى خود را خدايان كوچك مىپنداشتند.
شكى نيست كه خضوع بتپرستان و دعا و استغاثۀ آنان در برابر بتهايى بود كه آنها را به عناوين مالكان حق شفاعت و مغفرت و... توصيف مىكردند و آنها را متصرف مستقل در امور مربوط به دنيا و آخرت مىشناختند و ناگفته پيدا است كه در اين شرايط، هر نوع دعوت و درخواستى از اين