43
الاّ واصفةً» يعنى اين گروه را داخل در شيعيان حقيقىِ خود نمىيابم، بلكه اين گروه خود را شيعۀ ما توصيف مىكنند و تنها ادّعاى آن را دارند، چه، به امامت ما اعتقادى ندارند و نه در سخن نه در رفتار از ما پيروى نمىكنند، «وَ لَوِ امْتَحنتُهم لَما وجدتُهم الاّ مرتدّين» يعنى اگر من اين گروه را كه گمان مىكنند شيعۀ من هستند با اين سنجه بيازمايم كه مذهب امامان اهلبيت عليهم السلام و مقتضيات اعتقادى و عملى آن را بديشان يادآور شوم جز اين نخواهد بود كه مذهب ما را انكار خواهند كرد و ادّعاى تشيّع ما را كنار خواهند نهاد و از سخنِ دوستى و مهر ما چشم خواهند پوشيد، «ولو تمحّصتُهم لَمٰا خَلَصَ من الألْفِ واحد» يعنى اگر من با آزمون، سرۀ ايشان را از ناسره جدا كنم و به آنها فرمان دهم كه از براى ما پول بپردازند و جانشان را در راه ما فدا كنند حتّى يكى از آنها از اين آزمون سر بلند بيرون نمىآمد.
گواه آنچه در معناى حديث گفتيم ادامۀ سخن حضرت عليه السلام است كه مىفرمايد:
«وَلَو غربلتُهم غربلةً لَمْ يبق منهم الاّٰ مٰا كٰانَ لى، إنَّهم طٰالَما اتَّكؤوا على الأرٰائك، فَقٰالوا: «نَحنُ شيعةُ عَلىٍّ»، إنَّما شيعةُ علىٍّ مَنْ صَدَقَ قولَه فعلُه».
يعنى اگر من آنها را بيازمايم، خواهم ديد كه از كسانى جز ما پيروى مىكنند و به دشمنان ما دوستى مىورزند، و از اين كسانى كه ادّعاى تشيّع ما را دارند كس نمىمانَد مگر شيعيانى كه ما را دوست مىدارند و سخن ما را مىپذيرند و از ما پيروى مىكنند. امّا مدّعيانى كه جز ما را دوست مىدارند از شيعيان ما نيستند، زيرا شيعۀ على كسانى هستند كه در گفتار و رفتار از على و خاندان او عليه السلام پيروى مىكنند.