33على عليه السلام بر زبان مىرانْد... و امثال آن افسانههائى است كه پيرامون او بافته شده است.
اين سخن نيز - چنان كه گفتيم - با هيچ دليل درستى اثبات نمىشود، بلكه همۀ آنها از روايات سيف بن عمرِ جاعل است و سيد نعمةاللّه جزائرى قدس سره اين سخن را از سرِ اعتقاد بيان نكرده، بلكه آن را همچون سخنى يادآور شده كه ناظر به سستى آن است.
جالب آنكه نويسنده پس از نقل اين روايات و سخنان، واقعى بودن شخصيّت عبداللّه بن سبا و گروه ياور او را با نام سبئيه نتيجه مىگيرد و اظهار مىدارد كه عبداللّه بن سبا يهودى بوده و در پىِ آن اسلام آورده، در حالى كه او همچنان بر يهوديت خود باقى بود. او مىگويد كه عبداللّه بن سبا طعن بر ابوبكر، عمر، عثمان و صحابه را آشكار كرد و او نخستين كس بود كه چنين كرد و او اوّلين فردى بود كه به امامت اميرالمؤمنين عليه السلام باور يافت و اظهار داشت كه على عليه السلام جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله است، و او اين سخنان را با آنكه يهودى بود بر زبان مىرانْد.
در صورتى كه همۀ احاديثى كه نويسنده مىآورَد فقط بر اين دلالت دارند كه شخصى به نام عبداللّه بن سبا وجود داشته و از غاليان درباره اميرالمؤمنين عليه السلام بوده است و به غير از اين دو مطلب بر چيز ديگرى دلالت ندارد؛ زيرا ما گروهى را با نام سبئيه سراغ نداريم كه او را يارى رسانده باشند، اگر چه نام اين گروه بدون هيچ تحقيقى در اين مورد به كاربردهمىشود، چه، مابراى اين فرقه پيروان شناخته شده و دانشمندان بنام و سخنان تدوين يافته يا كتب منتشر شده نمىيابيم، زيرا اينها دلايلوجودهر فرقهاى از فرقهها يا اعتبار هر طايفهاى از طايفههاست.