317به سينۀ خودشان باز پس زد و به نوميدى و زيان گرفتار آمدند و با شكست و فرو افتادگى باز گشتند.
اگر نويسنده مىداند كه خداوند سبحان بر دانشى مردان بايسته كرده كه پرده از برابر حق برگيرند، پس نمىدانم چگونه مىتواند حق را آشكار سازد در حالى كه چنين سخت خويش را زير پوشش تقيه پنهان كرده و خود را چنين نهان ساخته است! آيا او نمىداند كه بر او واجب است خويش را آشكار سازد و دعوت خود را عريان كند و با علماى شيعه به بحث بنشيند و در مسائلى كه منكر آنهاست با ايشان به گفت و گو پردازد؟
خواننده گرامى ديد كه اين نويسنده در سرتاسر كتابش يادآور حتى يك گفتگو با عالمى از علمايى نشده كه ادّعاى ديدار آنها را داشته، و تنها به طرح پرسشهايى بسنده كرده كه وانمود مىكرده مىخواهد آنها را فهم كند و بهره بَرد، پس ضرورت بيان حق و اظهار حق كه خدا پيمانِ آن را از دانشمندان ستانده چه شد؟