316صحابۀ پيامبرند و اين را بر صحابه يا شمارى از ايشان هيچ ايرادى نمىبيند. در زندگى، روزگار چه شگفتيها كه نشانت نمىدهد!
نويسنده مىنويسد: خداوند از دانشمندان پيمان گرفته است تا حق را براى مردم تبيين كنند و اينك من حق را براى مردم تبيين مىكنم و از خوابشان بيدار مىسازم و غافلان را هشدار مىدهم و از قبيلههاى اصيل عرب دعوت مىكنم به اصلشان بازگردند و اينكه تحت تأثير عمامه دارانى قرار نگيرند كه پول آنها را به نام خمس و اعانات عتبات مىستانند و به ناموس زنهايشان با نام متعه تجاوز مىكنند... و بدينسان من بخشى از وظيفۀ خود را برآوردهام.
پاسخ وى آن است كه ما نيز به سهم خود از هر منصفى مىخواهيم آنچه را در ردّ اين نويسنده - كه خود را شيعى مىنماياند - آوردهايم بخوانَد؛ نويسندهاى كه ادّعاى فقاهت و اجتهاد مىكند و چنانكه براى خواننده، كاملاً آشكار است از اين هر دو بهدور مىباشد، تا بدينسان خواننده دريابد همۀ اشكالهاى اهل سنت در انتقاد از شيعۀ اماميه جز خيالاتى موهوم و دروغهايى پوچ و آميزههايى رسوا نيست، و اينكه راهى را كه در تلاشهاى مذبوحانه خود براى ابطالِ مذهب شيعه پيمودهاند شيوۀ بحث صحيح و امانتدارى علمى نيست، بلكه راههاى ناروا را پيمودهاند و شيوههاى شكآلود را در پيش گرفتهاند و هر چه دروغ و باطل خواستهاند بافتهاند و متون را تحريف و از محتوا زدودهاند تا آنكه آخرين تيرى كه در تركش داشتند پرتاب كردند و آخرين سنگى را كه نهان كرده بودند بينداختند، ولى خداوند سبحان مكر آنها را