313مىكند و آنها را مىكشد» (رجال كشى، ص 253؛ شرح حال ابن [ به همين شكل آمده ] خطاب).
چرا او كار خود را از شيعيان دروغپرداز مىآغازد و آنها را مىكشد؟ او ايشان را به سبب زشتى افتراهايى كه زدهاند و آنها را دينى گرداندهاند كه با آن به خدا نزديك مىشوند پيش از ديگران مىكشد؛ افتراهايى همچون اعتقادشان به لواط و متعه و وجوب كنار گذاشتن خمسِ اموال و اعتقاد به تحريف قرآن و وجود بدا براى خداوند سبحان و رجعت ائمّه. همۀ سادات و فقها و مجتهدان به اين عقايد و جز آن باور دارند، پس ديگر كدام يك از ايشان از شمشير حضرت قائم عجلاللّٰه فرجه رهايى خواهد يافت؟
پاسخ وى آن است كه شيعه نامى عمومى است كه شامل شيعۀ اماميه، اسماعيليه، زيديه و ديگران مىگردد، چنانكه دربرگيرندۀ كسانى است كه به دروغ خود را به شيعه بستهاند، ولى از خط اهلبيت عليهم السلام منحرفاند؛ كسانى همچون ابوخطاب و مغيرة بن سعيد و احمد بن هلال عبرتايى و ديگر منحرفان مدّعى تشيّع كه اهل بيت از ايشان بيزارند و به همين سبب كشى اين خبر را با عنوان «آنچه از محمّد بن ابى زينب روايت شده» آورده. او به ابوخطاب شهرت دارد كه فرقهاى با نام خطابيه به او منتسب است و از امام صادق عليه السلام احاديثى رسيده كه او را لعن و نفرين فرستاده است.
در روايت معتبر جعفر بن عيسى بن عبيد و ابويحيى واسطى آمده كه گفته است: «امام رضا عليه السلام فرموده است: بنان بر امام زينالعابدين عليه السلام دروغ مىبست، پس خداوند گرماى آهن را بدو