296آن است كه حضرت قائم عليه السلام هرگاه ظهور كند به علم خود از واقعيت حكم مىكند نه با گواه، در حالى كه امامان پيش از ايشان به ظاهر حكم مىكردند و آنچه را از درون قضايا مىدانستند با لطايفى آشكار مىساختند، چنانكه اميرالمؤمنين عليه السلام در بسيارى از موارد چنين مىكرد» (بحارالانوار ، ج 26، ص 177).
و اينك مىگويم: از آنجا كه وظيفۀ امام مهدى عليه السلام آكندن زمين از قسط و عدل پس از هنگامى است كه از ظلم و جور آكنده شده، پس طبيعى است كه حكومت ايشان بر اساس واقعيت باشد تا حقوق به اهلش بازگردانده شود، و اين اقتضاى آن را دارد كه براساس علمى حكومت كند كه خداى بدو الهام كرده است و اين همان حكومت داوود عليه السلام مىباشد، و امام براساس ظاهرى حكومت نمىكند كه گاهى با واقعيت همراه است گاهى با خطا.
بعضى از علماى اهل سنّت جايز مىدانند حاكمى بدون تكيه بر گواه و سوگند به علم خود داورى كند. ابن قدامه مىگويد: «مسألةٌ، گفته است: «حاكم به علم خود حكم نمىكند»، ظاهر مذهب آن است كه حاكم نه در حدّ و نه در غير حدّ به علم خود حكم نمىكند، نه به علم خويش، پيش از حكومت و نه پس از آن. اين سخن شريح، شعبى، مالك، اسحاق، ابوعبيد و محمّد بن حسن است و نيز يكى از دو قول شافعى است. از احمد نيز روايت ديگرى رسيده كه اين امر را براى حاكم جايز مىداند و اين همان سخن ابويوسف و ابوثور و قول دوم شافعى و اختيار مزنى است» (مغنى ، ج 11، ص401).