249سند آن نام جعفر بن معروف ديده مىشود كه در كتب رجالى توثيق نشده است، خواه يكى باشد يا چند تا، زيرا يا همان سمرقندى است كه ابن غضائرى او را در رجال خود، صفحۀ 47 تضعيف كرده يا كشى كه او هم توثيق نشده است. نيز در زنجيرۀ راويان اين روايت نام اسماعيل بن زياد واسطى ديده مىشود كه ناشناخته است 1.
با ناديده گرفتن سند اين روايت، هرگز در آن نشانى ديده نمىشود كه هشام بن حكم در كشتن امام موسى بن جعفر عليه السلام دست داشته است، زيرا امام عليه السلام او را از گفتگو با مخالفان آن روزگار بر حذر مىدارد و هشام يك ماه سخن نمىگويد و دوباره مناظراتش را از سر مىگيرد تا آنكه براى امام عليه السلام آن پيش آمد كه آمد و ظاهر روايت دلالت بر آن ندارد كه هشام در آنچه براى امام پيش آمد دست داشته، چنانكه آشكار است و از رفتار امام عليه السلام نيز دانسته مىشود.
نويسنده در طعن هشام روايت محمّد بن فرج رخجى را آورده كه گفته است: به امام ابوالحسن عليه السلام نامهاى نوشتم و از او دربارۀ سخن هشام بن حكم پيرامون جسم، و سخن هشام بن سالم - جواليقى - پيرامون صورت، جويا شدم. امام عليه السلام پاسخ نوشت: سرگردانىِ سرگردان را رها كن و از شيطان به خداى پناه بر، سخن آن نيست كه دو هشام مىگويند (اصول كافى، ج 1، ص 105).
پاسخ وى آن است كه سند اين روايت ضعيف مىباشد، زيرا مرفوع