208در آن، و به همين سبب احاديث اين باب تأكيد دارند كه ائمّه اهل بيت عليهم السلام همۀ معانى قرآن را مىدانستهاند و با احكام آن، چنانكه خداوند سبحان مىخواسته، آشنا بودهاند، و جز ايشان كسى از امت نمىتواند علمِ به تمامى اين احكام و معانى را ادّعا كند.
مفهوم دوم: مقصود، همان گردآورى آن در مصحفى است كه در آن منسوخ پيش از ناسخ آمده است و مكّى پيش از مدنى و آياتى كه زودتر نازل شده پس از آيات پسين، و به همين ترتيب گردآورى قرآن به اين گونه، براى هيچ يك از افراد اين امّت جز على بن ابىطالب عليه السلام ميسّر نشد.
ابن سعد و ديگران از محمد بن سيرين نقل كردهاند كه گفته است:
«چون پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله رحلت كرد على در بيعت با ابوبكر كندى كرد.
ابوبكر او را ديدار كرد وگفت: آيا خلافت مرا ناخوش مىدارى؟ على پاسخ داد: نه، ولى سوگند خوردهام رداء جز براى نماز بر پيكر نكشم تا قرآن را گردآورم. گفتهاند ايشان آن را براساس نزول نوشته است.
محمّد گفت: اگر اين كتاب به دست آيد همۀ دانش در آن يافت مىشود».
(طبقات الكبرىٰ ، ج 2، ص 338).
سيوطى مىگويد: «ابن اشته در كتاب مصاحف همين خبر را به گونهاى ديگر از ابن سيرين مىآورَد و در اين كتاب آمده است كه وى [ على عليه السلام ] در مصحف خود ناسخ و منسوخ را نوشته است، و اينكه ابن سيرين گفته است: درصدد يافتن اين كتاب برآمدم و تا مدينه نوشتم كه مگر آن را براى من بيابند ولى نتوانستم به دستش آورم» (الاتقان فى علوم القرآن ، ج 1، ص 127).