15اهل البيت عليهم السلام هيچ اشكالى نمىبيند و آن را بارها در كتابش تكرار كرده است كه مىتوان به صفحات 14، 17، 22، 25، 32، 35 و ديگر صفحات مراجعه كرد.
4 - او در صفحۀ 31 كتاب خود مىگويد: «على بن جعفر الباقر»، در حالى كه هر شيعى مىداند كه امام باقر عليه السلام «محمّد بن على» است و امام جعفر عليه السلام همان امام صادق عليه السلام است.
5 - او در صفحات 98، 100 و 102 به كتابهاى معروف حديثِ شيعه «صحاح ثمانيه» اطلاق مىكند و در صفحۀ 106 تهذيب الاحكام طوسى را يكى از «صحاح اربعه» معرفى مىكند، در حالى كه شيعيان، كتب حديث خود را «صحاح» نمىنامند.
6 - او در صفحۀ 115 كتاب خود مىگويد: «اخيراً فتواهايى صادر شده كه براساس آن جايز است نماز جمعه در حسينيهها برپا شود»، با آنكه نزد شيعيان روشن است كه نماز جمعه در حسينيه برپا نمىشود.
نتيجه آنكه همۀ اين موارد و جز آن آشكارا بر اين حقيقت تأكيد دارد كه نويسنده هويّتى سنّى دارد و اين سخن را منتفى مىدارد كه او شيعى بوده و در حوزه زيسته و در آن درس خوانده باشد، چه رسد به آنكه عالمى از علماى شيعه شمرده شود.
به نظر مىرسد نويسندۀ اين كتاب شخصيّت شيعىِ ناشناختهاى را به خود بسته است تا به دو هدف دست يابد:
اوّل، تا به اهل سنّت بفهمانَد كه آيينى استوار دارند و شيعۀ اماميه كه يكى از فقهاى معاصر شيعه آن را وانهاده و به بطلانش اقرار نموده آيينى سست است و با اين وسيله اين اشكالِ هميشه مطرح از سوى شيعيان را