44برگشت و گفت: مرا به سوى بندهاى فرستادى كه اراده مردن ندارد و چشم مرا كور نمود.
آنگاه خداوند چشم ملك الموت را سالم نمود و به او فرمود: به سوى بندهام برگرد و بگو: اگر طالب زندگى دنيا هستى، دست خود را بر پشت گاوى بگذار، هر چه مو به دستت آمد به همان مقدار بر سالهاى زندگانى تو اضافه خواهد شد 1». سپس امام احمد حنبل و محمد بن جرير طبرى چنين نتيجهگيرى مىكنند كه تا آن هنگام ملك الموت به صورت علنى و آشكار براى قبض روح مىآمد، ولى بعد از آن واقعه مجبور شد كه پنهانى و مخفيانه براى قبض روح بيايد (شايد از ترس آنكه هر دو چشمش كور نشود!)
مثالى ديگر؛ بخارى در جلد دوم صحيح خود باب «اللهو بالمحراب» و نيز مسلم در جلد اول صحيح خود باب «الرخصة فى اللعب الذى...» از ابوهريره نقل مىكنند: «در يك روز عيد، جمعى از سياحان سودانى در مسجد رسولاللّٰه صلى الله عليه و آله جمع شده بودند و با اسباب لهو و لعب، مردم را سرگرم مىكردند. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به عايشه فرمود: آيا مىخواهى تماشا كنى؟ عايشه پاسخ داد آرى يا رسولاللّٰه. سپس حضرت، عايشه را طورى بر پشت خود سوار نمود كه سرش را از روى شانه آن حضرت كشيده و صورت خود را به صورت مباركش گذارد. حضرت آنها را مرتبا ترغيب مىنمود تا بهتر و خوبتر بازى كنند و عايشه لذت ببرد!. تا آنكه عايشه خسته شد و پيغمبر صلى الله عليه و آله او را بر زمين گذاشت!». آيا چنين اخبارى، جعل و بهتان به پيامبران الهى نيست؟!!
به دليل وجود اخبار مشابهى كه در صحيحين آمده است، اخبار آنها بايد مورد بررسى و تأمل قرار گيرد. چون در تاريخ، افراد زيادى مثل ابوهريره 2 بودهاند كه با دريافت پول از دربار معاويه، حديث جعل مىكردهاند. لذا اين گونه احاديث، در ميان