42خدايا خود را به من آشكار نما تا تو را مشاهده نمايم، خداوند در پاسخ موسى گفت: قٰالَ لَنْ تَرٰانِي ؛ «هرگز تا ابد مرا نخواهى ديد». 1 اما عدهاى استناد به اين پاسخ امام على عليه السلام : «خدايى را كه نبينم عبادت نمىكنم» 2 به سؤال مرد يهودى كه از ايشان پرسيد: آيا در وقت عبادت خدا را مىبينى؟ اشاره مىكنند و نتيجه مىگيرند كه حق تعالى ديدنى است. شيخ صدوق در كتاب «توحيد» خود و شيخ كلينى در «اصول كافى» باب ابطال الرؤيه اين خبر را به طور كامل چنين نقل مىكنند: «عالم يهودى از اميرالمؤمنين عليه السلام سؤال كرد: آيا در وقت عبادت خدا را مىبينى؟ حضرت فرمود: خدايى را كه نبينم عبادت نمىكنم. سؤال كرد چگونه او را مىبينى؟ فرمود: ذات بارى تعالى را با چشم سر نمىبينم، بلكه او را با چشم قلب به نور حقيقت و ايمان مىبينم 3». بسيارى از علماى سنى، همانند قاضى بيضاوى و جاراللّٰه زمحشرى رؤيت جسمانى خداى تعالى را محال عقلى دانستهاند. از آنجايى كه فقط اجسام عنصرى با چشم سر قابل رؤيت مىباشند، لذا اعتقاد به رؤيت خداوند، چه در دنيا و چه در آخرت، قطعاً به معناى آن است كه خدا را محاط خود در جهت خاص قرار داده و براى ذات او قائل به جسمانيت شويم.
بنابراين، خرافات بسيارى كه در صحيحين وجود دارد اعتبار آنها را مخدوش مىكند. مثلاً امام بخارى در كتاب غسل خود، مسلم در باب فضائل موسى عليه السلام و امام احمد حنبل در جزء دوم مسند خود از ابوهريره چنين نقل نمودهاند: قوم بنىاسراييل همگى با هم و بدون ستر عورت به آب رفته، خود را شستشو داده و به عورتهاى يكديگر نگاه مىكردند. چون اين كار براى آنها رسم و عادت شده بود، زشتى و قباحت آن از بين