14تحقق چنين هدفى دست كم يك پيش نياز قطعى مىطلبد و آن برخوردارى از خوى بردبارى است كه گرچه براى همگان يك زيور است ولى براى انديشمندان و دانشوران و اصحاب علم و فقه يك ضرورت. پيشواى خطابه و قلم، اميرمؤمنان عليه السلام در خطبه اوصاف متقين از كتاب نهج البلاغه در بيان اوصاف پارسايان از جمله گويد: (آنان بردبارى رابا دانش درآميختهاند.) 1 در حقيقت نابردبارى آفت علم و تحقيق و مانع از دستيابى به حقيقت است. چگونه مىتوان خود را در جايگاه رفيع علم و درايت پنداشت ولى بىنياز از اين وصف؟ مگر نه اين است كه بخش مهمى از محنت گذشته مسلمين ناشى از نابردباريهايى بودهاست كه همهى طرفها گرفتار آن بودهاند؟ بگونهاى كه حاضر به تأمل كافى در آراى مخالفان خود نبوده، عنان اختيار در كف احساسات داده و به كمترين بهانهاى فرياد بر سر رقيب كشيده و با كمترين وهمى به داورى صريح پيرامون او نشسته و نابردبارانه عرصه را براى مخالفان تنگ نموده و درصدد از ميدان بدر بردن آنان برآمدهاند؟ و آيا به طور مثال شيعه اماميه نبايد به اين واقعيت تاريخى معترض باشد كه بخش مهمى از داوريها پيرامون اين مذهب برخاسته از جهل و ناآگاهى و يا حدس و گمانِ صرف بودهاست. گمانى كه به تعبير قرآن هرگز از حقيقت بىنيازى نياورد؟ 2 و همهى اينها ناشى از فقدان خوى بردبارى و نشستن عصبيت و لجاجت برجاى آن مىباشد.
امروزه بر همهى دلسوزان و مصلحان جهان اسلام فرض است كه درصدد برآيند در محافل و مجامع علمى و تحقيقاتى باب مفاهمه را بيش از پيش گشوده، بردبارى پيشه خود ساخته با حوصلهى تمام آراى مخالف را شنوا گشته، در آن درنگ نمايند و احساسات و عواطف را در نقد و نظر دخالت ندهند تا از اين رهگذر به غايات تقريب نزديك گردند. بپذيرند كه دوران هجوم و شبيخون و مچ گيرى و حمله و ضد حمله بسرآمده و عصر تبادل انديشه و تلاقى آرا و افكار فرا رسيده است.
همگان نسبت به مخاطرهآميز بودن شرائط كنونى مسلمين جهان بدرستى واقفيم و