38آنكه باب ظلم، با عدم احترامش مقدارى مسدود شود!
با اين همه، و اگر هم پذيرفته شود كه حقيقتاً بهخاطر دورى از كانون ظلم و فساد مصمم به ترك دارالخلافه شد، معلوم نيست چرا بهخاطر آلودگى خاطرش مبنى بر اينكه حملاتى از جانب «وهابيان» به بصرۀ عراق شده است، و زن و فرزندانش در اين مخاصمه درگير، از همين سلطان كمك مىجويد. و استثنائاً تقاضاى مساعدت او از طرف فتحعليشاه قاجار پذيرفته شده، «شاهزاده محمدعلىميرزا» را كه در آن هنگام حاكم كرمانشاهان و خوزستان و هويزه بوده است، مأمور بازگرداندن عيال و اثقال شيخ احمد، با تأكيد بر رعايت كمال عزت و احترام مىشود!؟ 1 و حتى پس از آنكه ترك دارالخلافه را مىكند،قلم را در مدح و تملقگويى سلطان و شاهزادگان كه در «كانون ظلم و فساد» غوطهورند، در قلمدان نمىنهد!
شيخ احمد در ابتداى امر، و پس از اينكه موافقت خاقان قاجار را كسب مىكند، مصمم بود كه به عراق مراجعت، و در عتبات عاليات اقامت گزيند. ولى فتحعليشاه مخالفت اين رأى را كرده، با اين استدلال كه «بصره و حوالى را گنجايش آن مبارك وجود نيست. و غالب بنابر «تقيه» است و عالمى چون آن بزرگوار علم خود را اظهار نتوان داشت. خاصه كه عرب را با آن حكم و اسرار انسى نيست و بر مثل آن عالم بزرگوارى واجب است كه نشر احكام در ميان انام و كشف سحاب ظلام از خاص و عام فرمايد و اين امر در بلاد عرب صورت امكان نپذيرد». 2 شيخ احمد اين منطق را پذيرفته و با علم به اينكه عتبات عاليات در عصر او بزرگترين مركز تجمع فضلا و علماى اماميه است، و زمينه براى تأثيرگذارى بر حوزههاى دينى مساعدتر، و بىآنكه معترض اين معنى شوند كه منطق فتحعليشاه ناشى از توجهى است كه نسبت به رقابتهاى سياسى ايران با عثمانى مبذول مىدارد، پيشنهاد را پذيرفته و به گفتۀ «شيخ عبداللّٰه»: «پس از اصغاى اين كلمات ملاحظه فرمود كه در ابناى عجم كسانى كه متحمل بعضى اسرار و حكم باشند يافت