12آنچه در تيردان دشمنان باقى مانده بود،تماما به سوى جهان عرب نشان رفت و تمام تلاشهاى خاورشناسان و مسيونرها در جبهۀ عربى متمركز شد؛چرا كه آنان در برابر خود مقاومتى سرسختانهتر از مقاومت امّت عرب نيافتند و در هيچ جامعهاى به اندازۀ جامعۀ عرب با مخالفت و مقاومت روبهرو نشدند.سختترين چيزى كه نيروى دشمنان را تحليل برد و بازوى آنان را سست كرد،اين بود كه ميراث عربى در قرن بيستم-همچون هزار سال پيش-همچنان زنده و قابل فهم و هضم باقى ماند...دشمن از اينكه مىديد عرب مسلمان،با همۀ فقر و نيازمندىاش،به ميراث خود چنگ زده و آن را بر نان شب خود ترجيح مىدهد،گيج و متحيّر شده بود.هر يك از ما حاضر است از گرسنگى و تشنگى صبورانه بميرد اما حاضر نيست چيزى را با ميراث خود عوض كند.
آخرين نبرد در تاريخ جنگ و آثار باستانى،نبرد صهيونيسم با فلسطين بود.
صهيونيستها تاريخ را وارونه ساختند و توانستند-براى مدت زمانى-اين توهم را در دنيا ايجاد كنند كه خاك فلسطين حق آنها است.از اين رو،نخستين يورش در اين پيكار،به سود آنان تمام شد؛چرا كه ميدان نبرد تاريخى،از مقاومتى كه باطل را در هم شكند و چشمها را بر روى حقيقت باز كند،خالى بود.اما به خواست خدا،در يورش بعد،نبرد را ما خواهيم برد؛آنگاه كه خورشيد حقيقت در آسمان دنيا درخشيدن گيرد و ما به ميراث خود بازگرديم و به آثار نياكان بىمانند خويش چنگ زنيم.
پيش از آنكه درستى دلايل خود را به جهانيان بباورانيم،نخست بايد نهال يقين به درستى اين دلايل را در دلهاى ملت خود بنشانيم و همراه با نشاندن اين نهال يقين، بايد بذر تعلّق روحى به اين خاك مقدس را در مزرع جانهاى آنان بيفشانيم...آرى، خاك مقدس؛چون نماد عظمت و شكوه ماست و گوياى حماسهها از نقش فرهنگ و تمدنساز ما...در صحراى ما زندگى سايهگسترى موج مىزند؛چرا كه اين صحرا پيكرهاى قهرمانان ما را در دل خود جاى داده است؛بر ستيغ كوههاى ما مجد و عظمت مىدرخشد؛زيرا بر آن فراز از ييلاقهاى جاودانگى مشرف بودهاند و در تاكستانهاى سرسبز ما قهرمانىهاست؛و آنها را از دلاوران به ارث بردهايم.
آثار تاريخى و جغرافيايى،در سيرۀ عطرآگين نبوى،نشان تمدّنى است كه بر دنيا