58
خنده و شگفتى پيامبر(ص) از شدت نزول باران به دنبال نماز باران و دعاى آن حضرت
عايشه نقل كرده است كه: مردم از قحطى و خشكسالى نزد پيامبر(ص) شكايت كردند.
حضرت خطبه خواندند و دعا كردند و دو ركعت نماز گزاردند. در پى آن، خداوند قطعه ابرى پديد آورد كه رعد و برقى زد و سپس باران نازل شد. هنوز پيامبر(ص) به مسجدش (مسجدالنبى) نرسيده بود كه سيلها به راه افتاد! وقتى حضرت ديدند مردم با سرعت و شتاب، به خانههايشان مىروند، به شدّت خنديدند و گفتند: «أَشْهَدُ أَنَّ اللهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنِّى عَبْدُالله وَ رَسُولُه». 1
گريه پيامبر(ص) هنگام غروب آفتاب
از امام باقر(ع) نقل شده كه فرمود: هرگاه (هنگام غروب)، سرخى خورشيد بر قله كوهها آشكار مىشد، اشك از ديدگان پيامبر(ص) مىريخت و مىگفت: خدايا! روز را به پايان مىبرم در حالى كه از ظلمهايم به عفو تو، از گناهانم به مغفرت تو، از ترسم به امان تو، از ذلّتم به عزّت تو، از فقرم به غناى تو، از صورت فرسوده و فانىشوندهام به چهره و وجه باقى و كريمانه تو پناه مىآورم!
خدايا! عافيتم ده و از كرامتت شكوهم ببخش و در رحمتت قرارم ده و از شرّ آفريدگانت؛ از جنّ و انس حفظم كن، اى رحمان و اى رحيم. 2
خنده و شادمانى پيامبر(ص) از ثواب زيارت امام حسين(ع)
پيامبر(ص) روزى بر فاطمه(عليها السلام) وارد شد و او غذايى از خرما و نان و روغن آماده كرد.
پيامبر(ص) همراه على، فاطمه، حسن و حسين(عليهم السلام) غذا را ميل كردند. پس از آن، به سجده رفتند و در سجده گريه كردند، بعد از آن، خنديده و سپس سر از سجده