130«جُعفى» (از مساجد كوفه) و اطراف كوفه بوده است. 1
از حمزه، فرزند ميثم تمار نيز نقل شده است كه پدرش، در سفرى كه به مكه و مدينه داشت، خطاب به ابن عباس گفت:
سَلني ما شِئتَ من تفسير القرآن فَإِنّي قَرَأتُ تنزيلَه على امير المؤمنين(ع) وَعَلَّمَني تأويله.
هرچه از تفسير قرآن مىخواهى، از من بپرس؛ زيرا من شأن نزول همه آيات قرآن را نزد اميرمؤمنان(ع) فراگرفتم و او تأويل و تفسير قرآن را به من آموخت. 2
از اخبار و روايات چنين برمىآيد كه اميرمؤمنان على(ع)، علم آگاهى از حوادث و قضاياى آينده را به ميثم آموخته بود و او در جايگاههاى مختلف، گوشهاى از اين حوادث را بيان كرده بود؛ از جمله ابوخالد تمّار (دوست و همكار ميثم) براى صالح، فرزند وى، روايت كرده است كه روز جمعهاى با ميثم در رود فرات، بر كشتى سوار بوديم كه توفان سختى وزيدن گرفت. ميثم گفت كشتى را به جايى محكم ببنديد؛ زيرا اين توفان، شديد است و در اين ساعت، معاويه از دنيا رفت. در روز جمعه بعدى، قاصدى از شام به كوفه آمد و ابوخالد از طريق وى باخبر شد كه جمعه گذشته، معاويه از دنيا رفته است. 3
(تصوير شماره 108)
همچنين ميثم در زمانى كه پس از شهادت مسلم بن عقيل، همراه با مختار بن ابىعبيده ثقفى، به دست عبيدالله بن زياد، دستگير و زندانى شد، در زندان به مختار گفت: «تو از زندان آزاد مىشوى و قيام مىكنى و انتقام خون امام حسين(ع) را از قاتلان مىگيرى و اين كسى را كه مىخواهد ما را بكشد (ابن زياد)، به قتل مىرسانى!». پس از مدتى، ابنزياد مختار را آزاد نمود و از كشتن وى، صرفنظر كرد. 4