49د) ابن اثير (متوفاى سال 606ه .ق) در «نهايه» مىگويد:
الجمار هي الأحجار الصغار و منه سمّيت جمار الحج للحصي التي يرمي بها و أمّا موضع الجمار بمني فسمّي جمرة لأنّها ترمي بالجمار و قيل لأنّها مجمع الحصي، الّتي يرمي بها.
جمار سنگهاى كوچك است و به همين جهت به سنگريزههايى كه در رمى، در حج، استفاده مىشود، «جمار» گفتهاند و اما محل سنگريزهها را در منا به اين جهت جمره مىگويند كه سنگريزه (جمار) بر آن مىاندازند. بعضى گفتهاند به خاطر آن است كه محل جمع شدن سنگريزههاست.
ه ) زبيدى (متوفاى سال 1205ه .ق) در «تاج العروس فى شرح القاموس» مىگويد:
وجمار المناسك و جمراتها الحصيات الّتي يرمي بها في مكّة ... و موضع الجمار بمني سمّي جمرة لأنّها ترمي بالجمار، و قيل لأنّها مجمع الحصي.
جمار مناسك و جمرات سنگهايى است كه در مكه رمى مىشود ... و محل سنگريزهها در منا را جمره گفتهاند؛ چون با «جمار» (سنگريزه) رمى مىشود و بعضى گفتهاند: به خاطر اين است كه محل جمع سنگريزههاست.
از مجموع كلمات فوق و تعبيرات گروه ديگرى از ارباب لغت، استفاده مىشود كه جمرات را از اين جهت جمرات گفتهاند كه محل اجتماع سنگريزهها بوده است يا از اين جهت كه جمار (سنگريزه) در آنجا انباشته مىشده، و همانگونه كه مىبينيم، آنها جمره را به معناى ستون نگرفتهاند. بلكه به معناى زمينى مىدانند كه سنگريزهها در آن جمع مىشود.
اين سخنان، علاوه بر اينكه نشان مىدهد در عصر بسيارى از آنها هنوز ستونى ساخته نشده بوده، وجه تسميه جمرات و ريشه لغوى آن را، مسئله اجتماع سنگريزهها مطرح مىكند. اين نكته نيز گفتنى است كه به يقين جمرات، جزو الفاظى نيست كه داراى حقيقت شرعيه يا متشرعه بوده باشد. بنابراين، بايد در فهم معناى آن، به كتب لغت مراجعه كرد و اطلاق آن بر محلهاى سهگانه، از قبيل اطلاق كلى بر فرد است و كمكم اين واژه براى آن اماكن، علم شده است.