45شهرت مىكند و مىگويد: «در زمان پيامبر خدا(ص) نيز همين بوده است».
5. شهاب الدين احمد بن ادريس، يكى ديگر از فقهاى عامه، مىگويد:
فإنْ رمى بحصاة ... وقعت دون الجمرة و تدحرجت إليها أجزأ. 1
اگر سنگريزهاى بيندازد ... و پايينتر از جمره بيفتد، ولى بغلتد و به جمره برسد كافى است.
6. در كتاب «عمدة القارى فى شرح صحيح البخارى» چنين آمده است:
والجمرة اسم لمجتمع الحصى، سمّيت بذلك لاجتماع الناس بها. 2
جمره نام محل اجتماع سنگريزههاست و به خاطر اجتماع مردم نزد آن، به اين اسم ناميده شده است.
اين سخن نيز صراحت دارد كه جمره همان محل اجتماع سنگريزههاست.
7. در كتاب «الفقه على المذاهب الأربعة» اينگونه آمده است:
الحنابلة قالوا: و لو رمى حصاة و وقعت خارج المرمى ثمّ تدحرجت حتّى سقطت فيه، أجزأته و كذا إن رماها فوقعت على ثوب إنسان فسقطت في المرمى. 3
حنابله گفتهاند: هرگاه سنگريزهاى پرتاب كند و در خارج محل رمى بيفتد، سپس بغلطد و به داخل محل رمى سقوط كند، كافى است. همچنين اگر رمى كند و بر لباس انسانى بيفتد و از آنجا در محل رمى سقوط كند، آن هم كافى است.
اين فتاوا كه نمونههاى متعددى از آن ذكر شد، با صداى رسا مىگويد: «جمره، به شكل ستون نبوده، بلكه همان گودالى بوده كه سنگها را بر آن مىانداختهاند».
در تعبيرات فقهاى معروف، اعم از عامه و خاصه، تعبير به «على الجمره» و «في الجمره» و «في المرمي» فراوان ديده مىشود كه نقل همه آنها به درازا مىكشد و اين تعبيرات مؤيد خوبى است بر اينكه جمره، به معناى ستونى كه در اعصار متأخر پيدا شده، نبوده است. بلكه همان قطعه زمينى بوده كه سنگ بر آن مىانداختهاند؛ زيرا تعبير به «في الجمره» يا «على الجمره» تناسب با همان قطعه زمين دارد، نه ستونها (دقت فرماييد).