25اگر سنگى پرتاب كردى و در محملى قرار گرفت، دوباره سنگى ديگر پرتاب كن و اگر به انسان يا شترى اصابت كرد، اما پس از آن بر جمار قرار گرفت، كفايت مىكند.
نكتهاى كه در تبيين اين نظريه بايد روشن شود، اين است كه جمره به چه معناست و بر كجا اطلاق مىشود؟ گفتنى است اين امر در بسيارى از كتب فقهى مسكوت مانده است. شهيد اول معتقد است كه جمره، بناى مخصوص يا محل و جايگاه آن است؛ آنجا كه ريگها جمع مىشود: «و الجمرة اسم لموضع الرمي و هوالبناء أو موضِعِه ممّا يجتمع من الحصي، و قيل هيَ مجتمع الحصى لا السائل منه و صرّح على بن بابويه بأنّه الأرض». 1
اما فاضل هندى در كشفاللثام بر اين عقيده است كه جمره، نام بناى مخصوص (ستون) است و اگر بنا و ستون نباشد، بر محل آن جمره گويند:
ويجب اصابة الجمرة بها، فلايكفي الوقوع دونها، و هيَ الميل المبني أو موضعه انْ لم يكن. 2
واجب است ريگ به جمره اصابت كند و افتادن در كنار آن كافى نيست و جمره عبارت است از بناى مخصوص يا جاى آن، اگر بنا نباشد.
نويسنده مداركالأحكام، رأى كشفاللثام را تأييد مىكند و مىگويد كه بايد سنگها به بنا اصابت كند و اگر بنا وجود نداشت، اصابت به محل آن كافى است:
وينبغي القطع باعتبار اصابة البناء مع وجوده لأنه المعروف الآن من لفظ الجمرة و لعدم تيقّن الخروج من العهدة بدونه أمّا مع زواله فالظاهر الإكتفاء بإصابة موضعه. 3
سزاوار است قطع پيدا كنيم كه برخورد ريگها به بنا لازم است؛ زيرا امروزه همين مطلب شناخته شده و معروف از واژه جمره است. و بدون آن يقين حاصل نمىشود كه تكليف امتثال گشته است. آرى اگر بنا نباشد، مىتوان بر حسب ظاهر، به اصابت ريگ به محل جمره اكتفا كرد.
صاحب جواهر پس از نقل اين دو رأى و نظريه، نظر شهيد را ترجيح داده، مىنويسد: