55از شيعه در صورت صداقت و عدالت، رواياتشان پذيرفته مىشود.
اما در مقابل، شيعه در عرف متأخرين رفض محض است. در نتيجه روايت چنين افرادى كه اهل غلوّند، پذيرفته نيست. ابن حجر به مالك و اصحابش نسبت مىدهد كه آنها روايت راويان اهل بدعتى را كه بدعتش به كفر هم نمىانجامد مانند رافضه، خوارج و... نمىپذيرند؛ ولى ابوحنيفه و شافعى تنها روايت اهل بدعتى را كه بدعتشان به كفر منجر مىشود، قبول نمىكنند. 1 اين مطلب با آنچه درباره شرط امام جماعت از ديدگاه مذاهب اربعه اهل تسنن بيان شد، سازگارى دارد. بنابراين به نظر مىرسد ملاك اقتدا و پذيرش روايت از ديدگاه اهل تسنن واحد است.
نتيجه اينكه اگر مذاهب اهل تسنن، شيعه يا گروهى از آن را مبتدع ندانند يا در صورت اهل بدعت بودن آن را بدعت صغرى يا بدعت مخفى بدانند، اقتداى به اماميه را صحيح دانسته، در غير اين صورت چنين اقتدايى از نظر آنان نادرست است.
گفتنى است برخى از فقهاى عامه بر اين عقيدهاند كه در خصوص نماز جمعه، نماز عيدين و نماز روز عرفه، مىتوان به شخصى كه بدعت ظاهر دارد و به آن دعوت مىكند نيز اقتدا كرد. 2
فقيهان اهل سنت و حكم به اقتداى تقيهاى
نكته درخور توجه ديگر اينكه در كلام برخى از اين مذاهب، صحبت از اعاده نماز در صورت اقتداى به مبتدع يا فاسق است. عبارت نقل شده توسط ابن قدامه نيز مىتواند بيانگر همين مطلب باشد؛ چراكه تعبير به
« نَعَمْ، آمُرُهُ أَنْ يُعِيد »
3
بعد از سؤال از صحت اقتدا به روافض، دلالت دارد بر اينكه اقتدايى صورت گرفته است كه وجه عقلايى آن همان تقيه و خوف ضرر باشد. وى همچنين در پاسخ كسانى كه اقتداى به فساق را صحيح دانسته و به فعل برخى از