40خود را منظم سازيد». در اين وقت، هرثمه و لشكريانش از راه رسيدند و جنگى سخت كه تاكنون نظيرش شنيده نشده بود، ميان آنها در گرفت.
در اين خلال، ابوالسرايا، روح بن حجاج (يكى از سرلشكريان خود) را ديد كه از ميدان جنگ باز گشت؛ به او فرياد زد: «به خدا اگر اين بار باز گردى، گردنت را مىزنم». روح به ميدان جنگ بازگشت تا كشته شد و از كسانى كه در آن روز به قتل رسيدند، حسن بن حسين بن زيد شهيد بن امام سجاد(ع)، پسر عموى محمد بن محمد بن زيد شهيد(ع) و ديگر ابوكتله، غلام ابوالسرايا بود.
طرفين به سختى مشغول نبرد شدند؛ ابوالسرايا سر را برهنه كرد و فرياد زد: «اى مردم، ساعتى شكيبايى ورزيد و اندكى استقامت و پايدارى كنيد كه به خدا سوگند، اينان در جنگ سست شدهاند و چيزى نمانده كه منهزم گردند». اين سخن را گفت و به لشكر دشمن حمله كرد. در اين وقت يكى از افسران لشكر هرثمه كه زره بر تن و كلاهخودى بر سر داشت، پيش روى او آمد و ساعتى با هم جنگيدند تا بالاخره ابوالسرايا، ضربتى به فرقش زد كه كلاه خود را دو نيم كرده و همچنان تا زين اسب را شكافت.