46
ب) مبتدع غيرداعيه
درصورتىكه شخص مبتدع، دعوتكننده به عقيده و مذهب خويش نبوده و در پى انتشار آن نباشد، وى را «مبتدع غيرداعيه» ناميدهاند.
4. مُبَدَّع
اسم مفعول است از باب تفعيل. مبدَّع، كسى است كه به بدعت متهم شده؛ چنانكه گفته شده: «بدّعه: نسبه إلى البدعة». 1
البته اطلاق اين اسم بر يك فرد، ممكن است بهحق يا به ناحق باشد و الزاماً اسم و مسمّا رابطه تساوى باهم ندارند؛ چون ممكن است كه مسماى اين اسم، لايق چنين لقبى باشد يا فقط اين نام براى او، يك اتهام به شمار آيد.
اين واژه، بهصورت جمع مذكر و با تاء نسبت، بهشكل «مبدعة» جمع بسته مىشود. 2
گفتنى است در اين لفظ، نكته ظريفى وجود دارد كه «جمالالدين قاسمى» درباره آن مىگويد:
اطلاق مُبَدَّعين (نسبتدادهشدگان به بدعت) بهتر از لفظ مبتدعين است؛ زيرا بيشتر كسانى كه به بدعت مبتلا مىشوند، قصد و تعمدى در اين ابتلا و گرفتارى ندارند. آنها به دنبال حق مىگردند؛ ولى در يافتن آن اشتباه مىكنند. ازاينرو ناميدن آنها به مبتدعين، درست نيست؛ چون آنها (كسانىاند كه اجتهاد كرده و به بدعت افتادهاند) در اين فرآيند، مأجورند. 3
بنابراين مُبَدَّع، به كسانى گفته مىشود كه مبتدع نيستند و هيچگونه اعتقاد و تعمدى