343مىآيد، اين است كه وى، بالاترين اهتمام خويش را بر عقيده اهل سنت و تضعيف مخالفان آن داشته است. اما اين روش، باعث نقلنكردن وى از مخالفان نبوده؛ البته درصورتىكه آنان، از متثبّتان در گرفتن حديث و نقل آن باشند. 1
با توجه به عملكرد بخارى و مسلم درباره نقل احاديث مبتدعه و ديدگاه انديشوران اهل سنت در اين زمينه، مىتوان گفت كه بخارى و مسلم، صحت مذهب راويان را براى نقل احاديث از آنان، هرچند بهعنوان اصل و در مقام احتجاج، لازم ندانستهاند، و در صورت احراز وثاقت و ضبط راويان، به گرايشات مذهبى ايشان توجهى نداشتهاند و بنابر همين قاعده، از تعداد درخور توجهى راويان راستگو روايت نقل كردهاند كه ازمنظر اهل سنت به فساد مذهب متهماند. 2
نتيجه
تنها معيار در نقل روايت نزد بزرگان رجال و حديث، بهويژه بخارى و مسلم، ميزان وثاقت و ضبط راويان بوده است و ايشان، هيچگاه گرايشات مذهبى راويان را مد نظر نداشتهاند؛ چنانكه روايت اهل بدعت داعيه را نيز كه مؤيد بدعتشان مىباشد، نقل كردهاند. اين روش، بالاترين دليل بر رد ديدگاه كسانى است كه پذيرش روايات اهل بدعت را به شروطى مقيد كرده بودند.
پاسخ به يك پرسش
احاديث راويان اهل سنت در نقل از ائمه شيعه و حجيت آن، از موضوعات پراهميت علم درايه و فقه است. نگاهى به تاريخ زندگى ائمه(عليهم السلام)، بهويژه در عصر