283و بدينوسيله با پيامبر(ص) و بنىهاشم صله رحم كردند، دشمن بدارد، مسلماً كافر است؛ همچنين اگر كسى، سگى را بهسبب آنكه از رسول خدا(ص) پاسدارى نموده است يا الاغى را بهسبب سوارىدادن به پيامبر(ص) يا غازى را بهعلت پنهانكردن پيامبر(ص) ازديد مشركان، دشمن بدارد، به اتفاقنظرِ همگى، مسلماً كافر است. حال كه چنين است، فايده بردن نام على(ع) بهاختصاص، درباره چيزى كه حكم آن شامل هر مسلمان و كافر و حيوان و جمادى مىشود، چيست؟ بنابراين، تقييد ابن حجر موجب الغا و ابطال سخن معصوم مىگردد. حق آن است كه دوستى على(ع) بهطور مطلق (به هر دليلى كه باشد)، نشانه رسوخ ايمان در قلب مىباشد و دشمنى آن حضرت، نشانه وجود نفاق است و اين ويژگى آن حضرت است.
ثالثاً: آيا ابن حجر و ديگران، همين مبنا را درباره ابوبكر و عمر نيز مىپذيرند؟! يعنى اگر كسى شيخين را نه بهسبب يارى پيامبر(ص)، بلكه بهعلتى ديگر دشمن بدارد و سب كند، آيا ابن حجر اسلام او را قبول مىكند؟! آيا وى همچنان اينگونه افراد را راستگو و متدين مىداند يا اينكه به بدترين و شديدترين الفاظ و عبارات، آنان را تضعيف، و خانهنشين مىكند!
2. طبع بشرى، از كسى كه به آدمى بدى كرده، بيزار است!
ابن حجر با ادعاى اينكه طبع بشرى، از كسى كه به آدمى بدى كرده، بيزار است؛ نتيجه مىگيرد كه دشمنى و كينه خوارج و نواصب درباره على(ع)، بهسبب اين است كه آن حضرت، پدران و خويشان آنها را در جنگها كشته است. در نتيجه، طبيعت فطرى بشر، اين نوع دشمنى را اقتضا مىكند و ازاينرو، نمىتوان خوارج و نواصب را نكوهش كرد.
در پاسخ به اين ادعاى بىدليل، بايد گفت كه على(ع) فقط اجراكننده فرمان خدا و رسولخدا(ص) بوده است. ازاينرو حضرتش در كشتن دشمنان خدا و پيامبر(ص)، مستحق سپاس و پاداش است. بنابراين لازم است كه او را بدينسبب دوست داشت. بىترديد