273پرسش اساسى اين است كه اگر هريك از فضايل يادشده، درباره كسان ديگرى وارد شده بود، باز قلب ايشان چنين شهادتى مىداد يا هرگونه شده بود، سعى در حفظ و تقويت آن مىكرد؟! آيا مىتوان حتى يك مورد از اينگونه احاديث را يافت كه قلب آنان، به بطلانش گواهى داده باشد؟!
گفتار چهارم: توثيق نواصب و دفاع از خوارج
همانگونه كه تعصبات شديد مذهبى و اختلافات عقيدهاى، باعث مىشود كه امانتدارى و راستگويى افرادى را بهكلى ناديده بگيرند و احاديثشان را يكسره مردود بشمارند، گاهى خوشبينى حاصل از اتحاد مسلك و عقيده و تعصبات بىجا نيز سبب مىشود كه جنايات و بدىهاى افراد را بهكلى فراموش، و آنان را توثيق و تعديل كنند.
براى پىبردن به اين نكته، كافى است به شرح حال افرادى مانند عمر بن سعد بن ابىوقاص، عروةبنزبير و فرزندش هشامبنعروه، عوانةبنحكم كلبى، حريزبنعثمان، ازهر بن عبدالله بن جميع حرازى، لمازةبنزبار ازدى، عامر بن عبدالله بن قيس اشعرى، قيسبنابىحازم، عمرانبنحطان، عبداللهبنشقيق عقيلى، مغيرةبنمِقْسَم ضَّبِّى مراجعه نمود.
نكته درخور توجه اين است كه در اين نوع رويكرد، سب و لعن على(ع) و بهشهادترساندن ريحانةالرسول(ص)، هيچگونه منافاتى با وثاقت ندارد و گاهى نيز ارزش پنداشته مىشود؛ درحالىكه نهتنها تشيع و گرايش به آن، بلكه نقل كوچكترين فضيلت