271آرى، تنها جرم جعفر اين است كه متهم به شيعهگرى شده؛ چنانكه جوزجانى درباره او مىنويسد: «مائل عن الطريق». 1 در فصول قبلى گفته شد كه وى معمولاً اينگونه اصطلاحات را درباره راويان شيعى استعمال مىكند؛ چنانكه خطيب بغدادى در تعليق بر سخنان جوزجانى مى نويسد: «يعني في مذهبه وما نسب اليه من التشيع». 2
علىرضابنعبدالله، محقق كتاب فضايل فاطمة الزهراء(س)، درباره حديث يادشده، مىنويسد: «حديث موضوع ... و الحمل في هذا السند على جعفر بن زياد الاحمر: شيعي و لاتقبل روايته لتأييده بدعته». 3
با بررسى روش برخى حديثپژوهان سلفى مانند ابن تيميه، ذهبى و البانى در جرحوتعديل راويان و تصحيح و تضعيف احاديث، مىتوان به اين نتيجه رسيد كه ايشان در اين باره، تنها به گونهشناسى روايت ازحيث معنا پرداختهاند، و چنانچه اين روايات با مبانى فكرى و جايگاه بزرگانشان، مانند حديث مزبور در تعارض باشد، بههرنحوى، حتى به روش مشاهده قلبى، سعى در تضعيف و جعلى جلوهدادن آن دارند؛ چنانكه البانى درباره حديث يادشده مىگويد: «وإنما حكمت على الحديث بالبطلان من حيث المعنى» 4؛ اين حديث ازنظر فهوم و معنا باطل است». درحقيقت، اين جمله اعتراف به صحت سند آن است و تنها مشكلش، اين است كه با شالوده فكرى البانى و ديگران سازگارى ندارد و تشيع راوى، تنها بهانهاى براى خلاصى از دردسرى است كه اينگونه احاديث براى آنان بهوجود آورده است!
البانى و بىتوجهى به اعتقاد راويان
افزون بر اين، چگونه است كه خود البانى در موارد فراوانى، هنگامى كه به حفظ و