250البانى وقتى ديد نمىتواند در سند حديث، هرچند بهبهانه ضعف يكى از راويان آنمناقشه كند، مىگويد: قلب، به جعلىبودن آن گواهى مىدهد! خداوند درباره اينگونه افراد مىفرمايد: (طَبَعَ اللّٰهُ عَلىٰ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاٰ يَعْلَمُونَ ) (توبه: 93).
به راستى، چرا قلوب كسانى مانند البانى، نمىتواند اينگونه احاديث را بپذيرد و تنها به جعلىبودن آن گواهى مىدهد؟! خداوند چه نيكو مىفرمايد: (فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزٰادَهُمُ اللّٰهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِيمٌ بِمٰا كٰانُوا يَكْذِبُونَ ) (بقره: 10).
اين در حالى است كه ذهبى شامى متعصب، نتوانسته در سند اين حديث، تشكيك كند و نوشته است: «فله طرق كثيرة جدّاً قد افردتها بمصنفٍ و مجموعها هو ان يكون الحديث له اصل». 1
البته گويا رجوع به قلب، يكى ديگر از ابزارهاى جرحوتعديل است كه هنگام عجز از تضعيف روايات مناقب به كار گرفته مىشود، كه در ادامه همين فصل، به موارد ديگرى از آن اشاره مىشود.
5. حاكم نيشابورى و ديگران به نقل از ابوصالح كرابيسى، از صالحبنمحمد، از ابوصلت هروى، از ابومعاويه، از اعمش، از مجاهد، بهنقل از ابن عباس، از رسولالله(ص) نقل كردهاند كه آن حضرت فرمود: «انا مدينة العلم وعليٌّ بابها فمن اراد بابها فليأته عليها». 2
گفتنىاست بسيارى از انديشمندان حديثپژوه همچون حاكم نشابورى، يحيىبنمعين و محمدبنجرير طبرى، به صحت و حُسن حديث «مدينة العلم» اذعان كردهاند. سبطبنجوزى در «تذكرة الخواص» مىنويسد: «اين حديث، از فضايل مشهور و ثابت است». همچنين سيوطى، زركشى، ابن عراق، مناوى، زرقانى، سخاوى، سمهودى، ملاعلى قارى، عبدالحق دهلوى، ابن الامير صنعانى، حافظ علائى، مولوى