200مشايخ خود شنيدهاند، متهم به بدعتگذارى در دين شده و فاسدالمذهب ناميده مىشوند؟!
درحقيقت، اين افراد كسانىاند كه اصولاً نمىتوان ايشان را وابسته به مكتب فكرى شيعه قلمداد كرد. با بررسى سير فكرى و عملى زندگى آنان، اين نكته بهروشنى ديده مىشود كه ايشان به جريان فكرى ديگرى وابستهاند؛ بلكه اين افراد فقط بهجرم نقل يك روايت، رمى به بدعت شده و در طول تاريخ نقل حديث، مورد بىمهرى و اعراض محدثان، بلكه ضربوشتم و توهين قرار گرفتهاند. در ادامه، به چند نمونه از اين افراد اشاره مىشود.
گفتار دوم: نمونهاى از راويان متأوّل
حافظ ابن سقّا
ابومحمد عبدالله بن محمد بن عثمان واسطى بن سقّاء، معروف به حافظ ابن سقّاى واسطى 1، سال 373 ه.ق وفات يافت. ذهبى وى را با عناوينى همچون امام، حافظ، ثقه، رحّال و محدث واسط توصيف كرده و نوشته است:
وى از سرشناسان واسطىها و حافظان و ثروتمندان است. او با پدرش به واسط سفر كرد و از ابوخليفه، ابويعلى و... روايت شنيده است. خداوند در سن و علم او بركت قرار داده است.
سپس ذهبى درباره وقايعى كه براى اين حافظ و محدث شهر واسط اتفاق افتاده است، مىنويسد: