43است كه شايد مطابق اهداف نويسنده، قابل توجيه باشد، ولى كار ويرايش صورى و محتوايى متن را دشوار مىسازد؛ هرچند در موارد متعدد، جملات طولانى با عبارات معترضه نيز بسيار ديده مىشود.
مطلب آخر اينكه گاهى نويسنده از مفرد به جمع و گاهى برعكس منتقل شده است، كه در برخى موارد، مراد از لفظ جمع، شخص نويسنده بوده است، اما بنابر آنچه مرسوم است كه خودمان نيز گاهى چنين عمل مىكنيم و براى شخص خود، ضمير جمع مىآوريم، مثلاً بهجاى «من را نديدى؟» مىگوييم: ما را نديدى؟، يا «ما آمديم» بهجاى «من آمدم»؛ ايشان نيز چنين عمل نموده است كه در اين موارد با توجه به قرائن مىتوان منظور نويسنده را دريافت هرچند؛ در برخى موارد هم دشوار است. در اين مرحله، مسير رفت و بازگشت در اين سفرنامه را به ترتيب مرور مىكنيم:
مسير رفت
قزوين، جندقبار، قريه سلطانآباد، قريه سياهدهن، قريه نهاوند، قريه قِرخ بلاغ، قريه آسيان، قريه آوج (كوههاى آوج وسلطان بلاغى)، دشت همدان، اميريه (متعلق به حسام الملك همدانى)، قريه ديان (ملكى حشمة السلطنه همدانى)، همدان، حاجىآباد، قريه اسدآباد (گردنههاى اسدآباد)، قصبه كفادر، صحنه، قريه قلعه سنخان، قريه بيستون، كرمانشاه، قريه ماهىدشت، قريه كِرِند، قريه سرپل، قوره تو، كاظمين، محموديه، قريه مسيب (گنبد طفلان مسلم و گنبد عون)، كربلا، نجف، كربلا، طويرج، حلّه (همان بابل قديم)، قصبه سماوات (در مسير حله به بصره)، بصره، بندر محمّره، عبّادان، بندر بوشهر، (كوههاى) مسقط، جزيره هنجام، درياى هند، بمبئى (ساحل كراچى)، مكلا (بندرگاه يمن)، بحر احمر، عدن ، قمران، جدّه، ذِهبان، كُظَيمه، رابوق، مستوره، بئر شيخ، بئار احسانى، شُفيه، وَطَر، بئر درويش، مدينه (مسجد شجره)، بئر ماشيه، سطحه غاير، شفيه، بئار احسانى، بئر شيخ، مستوره، رابوق، كُظَيمه، ذِهبان، بُحره، حرم مكى، منى، عرفات، مسجد خيف، مشعر، عرفات، مكه، منى.